
فوشه برای تثبیت قدرت و موقعیت خود به ناپلئون پیشنهاد کرد حکومت را از کنسولگری به امپراتوری موروثی تبدیل کند تا از طریق تعیین وارث، امید برای تغییر رژیم از طریق ترور ناپلئون، از بین برود. ناپلئون پیشنهاد فوشه را در ۱۸ ماه مه ۱۸۰۴ میلادی پذیرفت. ناپلئون بهعنوان امپراتور فرانسه، تعدادی از نهادهای مشابه رژیم باستانی را احیا کرد؛ اما تغییر زیادی در سازماندهی دولت او ایجاد نشد. او قصد داشت توسط پاپ تقدیس شود؛ بهطوری که تاجگذاری او متفاوت و تاثیرگذار باشد. پاپ پیوس هفتم موافقت کرد تا به پاریس بیاید و در مراسم شرکت کند.
مراسم تاجگذاری در دوم دسامبر سال ۱۸۰۴ میلادی، در «کلیسای نوتردام» (NotreDame) برگزار شد؛ امپراتور تاج را از دست پاپ گرفت و بر سر خود گذاشت. اعضای خانواده ناپلئون عناوین شاهزاده گرفتند و سیستم اشرافیگری در فرانسه شکل گرفت.

ناپلئون وقتی امپراتور شد، تبلیغات خود را تشدید و نوعی سانسور جدی بر مطبوعات تحمیل کرد. رژیم دیکتاتوری به او اجازه داد سالها بدون نگرانی از افکار عمومی فرانسه به جنگهای خود ادامه دهد. او که از ژانویه سال ۱۸۰۲ میلادی، رئیسجمهوری ایتالیا بود، در مارس ۱۸۰۵ میلادی شاه ایتالیا شد و در ماه مه در میلان تاجگذاری کرد.
ناپلئون از سال ۱۸۰۳ تا ۱۸۰۵ میلادی، با انگلیسیها جنگید. او حدود ۲۰۰۰ کشتی را بین «برست» (Brest)، در غرب لهستان، و آنتورپ بلژیک جمع و ارتش بزرگ خود را متمرکز کرد. با این وجود، فرانسویها برای عبور از کانال، باید کنترل دریا را در اختیار میگرفتند.
ارتش فرانسه در ۱۳ نوامبر سال ۱۸۰۵ میلادی، اتریش را فتح کرد
ناوگان فرانسه قدرت رویارویی با بریتانیا را نداشت و برای دستیابی به هدف خود، نیازمند یاری اسپانیا بود. اسپانیا در ماه دسامبر ۱۸۰۴ میلادی، به بریتانیای کبیر اعلام جنگ کرد. اسکادرانهای فرانسوی و اسپانیایی که در آنتیل (Antilles)، واقع در اقیانوس اطلس جمع شده بودند، یک اسکادران انگلیسی را به آبها کشاندند و آن را شکست دادند.
اسکادران فرانسوی از دریای مدیترانه به فرماندهی دریاسالار «پیر شارل ژان باپتیست سیلوستر دو ویلنوو» (Pierre-Charles-Jean-Baptiste-Silvestre de Villeneuve)، خود را به آنتیل رساندند. نلسون، افسر دریایی انگلیس، او را تعقیب کرد، دو ویلنوو به «کادیز» (Cadiz)، در اسپانیا پناه برد و انگلیسیها او را محاصره کردند.

ویلنوو که توسط ناپلئون به بزدلی متهم شده بود، تصمیم گرفت با حمایت اسکادران اسپانیایی محاصره را بشکند؛ اما در ۲۱ اکتبر سال ۱۸۰۵ میلادی در «کیپ ترافالگار» (Cape Trafalgar) در کادیز، مورد حمله ناپلئون قرار گرفت و کشته شد.
خطر تهاجم انگلیسیها که پیروزی قاطعی به دست آورده بودند، از بین رفت و به آنها آزادی حرکت در دریا داده شد. انگلیسیها موفق شدند ائتلاف ضدفرانسوی جدیدی متشکل از اتریش، روسیه، سوئد و ناپل را سازماندهی کنند. ارتش ناپلئون یک هفته پیش از حضور در ترافالگار، بر اتریش پیروز و در ۱۳ نوامبر ۱۸۰۵ میلادی وارد وین شد.
ارتش ناپلئون در دومین پیروزی خود در دوم دسامبر سال ۱۸۰۵ میلادی، ارتش اتریش و روسیه را در «نبرد آسترلیتز» (Battle of Austerlitz)، شکست داد. با امضای معاهده پرسبورگ (Peace of Pressburg)، اتریش نفوذ خود را در ایتالیا کم کرد و «ونتو و دالماسی» (Veneto and Dalmatia) را به ناپلئون واگذار کرد؛ همچنین ناپلئون، قلمرو وسیعی از آلمان را به دستیارانش داد.

پادشاهی ناپل به جوزف، برادر ناپلئون، اعطا شد. کنفدراسیون راین در ژوئیه ۱۸۰۶ میلادی، تاسیس شد و تمام آلمان غربی را در اتحادیهای تحت حمایت فرانسه درآورد. پروس در سپتامبر ۱۸۰۶ میلادی، وارد جنگ با فرانسه شد و در ۱۴ اکتبر ارتش پروس در نبرد «ینا–اورشتدت» (Battle of Jena–Auerstedt) شکست خورد.
روسها در فوریه ۱۸۰۶ میلادی در برابر فرانسویها مقاومت کردند؛ اما در ژوئن در «جنگ فریدلند» (Friedland)، شکست خوردند. ناپلئون در ورشو عاشق «کنتس ماری والوسکا» (Countess Marie Waluska)، وطنپرست لهستانی شد که امیدوار بود ناپلئون کشورش را زنده کند. ناپلئون از او صاحب یک پسر شد.
«الکساندر اول» (Alexander I)، امپراتور روسیه، جنگ را ادامه داد؛ اما از اتحاد با انگلیسیها خسته شد. او ناپلئون را در «تیلسیت» (Tilsite)، در نزدیکی مرز روسیه، ملاقات کرد و معاهده تیلسیت بین آن دو منعقد شد. این در شرایطی بود که ناپلئون پیشتر با فتحعلیشاه قاجار، شاه ایران، معاهده «فینکنشتاین» (Finckenstein)، را منعقد کرده و قول مساعدت به ایران در برابر روسیه را داده بود.
ناپلئون با معاهده تیلسیت، کنترل اروپا را بین خود و روسیه تقسیم کرد و غرب را از آن خود و شرق را از آن الکساندر دانست. ناپلئون قصد حمله به انگلستان را نداشت. او سعی کرد با خفه کردن اقتصاد بریتانیا، این کشور را از پای درآورد. ناپلئون درهای اروپا را به روی کالاهای انگلیسی بست و امیدوار بود شورش بیکاران انگلیسی را به وجود بیاورد که میتوانست دولت را مجبور به شکایت برای صلح کند.
ناپلئون هرگونه تجارت با بریتانیا را ممنوع کرد و دستور مصادره کالاهای وارد شده از کارخانههای انگلیسی یا مستعمرات بریتانیا را داد. او نهتنها کشتیهای بریتانیا، بلکه هر کشتی را که سواحل فرانسه یا مستعمرات این کشور را لمس کند را نیز محکوم کرد.

پرتغال که متحد انگلیس بود، نشان داد تمایلی به تبعیت از فرانسه ندارد. ناپلئون تصمیم گرفت مخالفت پرتغالیها را با زور در هم بشکند. «چارلز چهارم» (Charles IV)، شاه اسپانیا، به سربازان فرانسوی اجازه داد از پادشاهی عبور کنند و «لیسبون» (Lisbon) در پرتغال را به اشغال خود درآورند. حضور طولانی مدت سربازان ناپلئون در شمال اسپانیا به شورش منجر شد.
وقتی چارلز چهارم به نفع فردیناند هفتم (Ferdinand VII)، شاه جدید اسپانیا، از سلطنت کناره گرفت، ناپلئون که فرصت خلاصی اروپا از شر آخرین حاکمان بوربون را یافته بود، در آوریل ۱۸۰۸ میلادی، خانواده سلطنتی اسپانیا را احضار کرد و چارلز و فردیناند را از سلطنت فراخواند؛ سپس آنها را بازداشت کرد.
شکست ناپلئون در اسپانیا و پرتغال، به اعتبار وی ضربه زد
شورشها در اسپانیا گسترش یافت؛ زیرا آنها جوزف ناپلئون، پادشاه ناپل را بهعنوان شاه جدید خود نمیپذیرفتند. شکست نیروهای ناپلئون در اسپانیا و پرتغال، ضربهای مهیب به اعتبار ناپلئون زد. نیروهای انگلیس، اسپانیا و پرتغال به فرماندهی «آرتور ولزلی» (Arthur Wellesley)، فرمانده نظامی انگلیسی، در سال ۱۸۰۹ میلادی، آماده دستیابی به موفقیتهایی چشمگیر شدند.
اتریش در آوریل سال ۱۸۰۹ میلادی، به امید برانگیختن آلمان علیه فرانسویها، به «باواریا» (Bavaria)، از ایالتهای آلمان حمله کرد. ناپلئون دودمان پادشاهی «هابسبورگ» (Habsburg)، در آلمان را در ۶ ژوئیه شکست داد و با «معاهده شونبرون» (Schonbrunn Treaty) در ۱۴ اکتبر ۱۸۰۹ میلادی، استانهای ایلیاتی را به دست آورد.

ناپلئون با وجود شکستها در اسپانیا و پرتغال، در سال ۱۸۱۰ میلادی، در اوج ثروت و قدرت به سر میبرد و خود را وارث «شارلمانی» (Charlemagne)، پادشاه بزرگ فرانکها میخواند. او ژوزفین را که از او صاحب فرزندی نشده بود کنار زد تا با «ماری لوئیز» (Marie Louise)، دختر فرانسیس اول (Francis I)، امپراتور اتریش ازدواج کند.
نقشه سیاسی اروپا پیش از سال ۱۷۹۶ میلادی بسیار پیچیده بود و مرزها با ویژگیهای جغرافیایی و ملیتها منطبق نبودند. ناپلئون علاقهای به تحقق اتحاد با آلمان و ایتالیا نداشت. او با کاهش ایالات، فشار مرزها، ادغام جمعیت و تبلیغ نهادهایی مثل آنچه انقلاب و ناسیونالیسم در فرانسه ایجاد کرده بود، زمینه را برای اتحاد ایتالیا و آلمان فراهم کرد.
امپراتور در بهار سال ۱۸۱۲ میلادی، نیروهای خود را در لهستان جمع کرد تا الکساندر، امپراتور روسیه را بترساند. ارتش او بعد از آخرین تلاشها برای توافق، در اواخر ژوئن با حدود ۶۰۰,۰۰۰ نفر از نیروهای پروس و اتریش، از رودخانه «نمن» (Neman) در روسیه عبور کردند.
