روسها با استفاده از سیاست زمین سوخته، عقبنشینی کردند. ارتش ناپلئون تا اوایل سپتامبر موفق نشد به مسکو برسد. «میخائیل اول کوتوزوف» (Mikhail I Kutuzov)، فرمانده کل ارتش روسیه، در هفتم سپتامبر در «بوردونینو» (Bordonino)، درگیر شد و نبردی وحشیانه، خونین و بلاتکلیف سرگرفت؛ اما زمانی که ناپلئون وارد مسکو شد، روسها آن را رها کرده بودند.
با ورود امپراتور فرانسه، آتشسوزی عمیقی رخ داد و بخش اعظم شهر ویران شد. الکساندر بهطور غیرمنتظرهای از رویارویی با ناپلئون خودداری کرد. عقبنشینی بهعلت شروع زمستان ضروری بود و نیروهای ناپلئون حاضر به جنگ نشدند. این اتفاق، مردم اروپا را به سرپیچی از ناپلئون تشویق کرد. خبر خودداری ارتش فرانسه از جنگ با روسها، به آلمان رسید و در آلمان سبب بروز تظاهرات ضدفرانسوی شد. نیروهای پروس در دسامبر، ارتش را ترک کردند و علیه فرانسویها ایستادند. اتریشیها نیروهای خود را بیرون کشیدند، روشی خصمانه در پیش گرفتند و مردم ایتالیا نیز به ناپلئون پشت کردند.
ناپلئون خود را وارث شارلمانی، پادشاه فرانکها، لقب داد
نشانههای نارضایتی از رژیم بیشتر شد. «کلود فرانسوا دوماله» (Claude-Francois de Malet)، ژنرال بداخلاق فرانسوی، در ۲۳ اکتبر ۱۸۱۲ میلادی، اعلام کرد که ناپلئون در روسیه مرده است تا کودتا کند. این خبر سبب بازگشت ناپلئون به فرانسه شد. او با ورود به پاریس در ۱۸ دسامبر، به تشدید دیکتاتوری اقدام کرد.
در سال ۱۸۱۳ میلادی، نیروهایی علیه فرانسه گردآوری شدند؛ آنها نیروهای کشورهایی بودند که برای آزادی میجنگیدند؛ همان طور که فرانسویها در سال ۱۷۹۲ تا ۱۷۹۳ میلادی جنگیده بودند. فرانسویهای شجاع، شور و شوق سابق خود را از دست داده بودند و آرمان امپراتور برای فتح، دیگر آرمان آنها محسوب نمیشد.

ناپلئون در ماه مه ۱۸۱۳ میلادی، در نبرد «لوتزن» (Lutzen)، و «باوتزن» (Bautzen)، بهترتیب، در برابر روسها و پروسیها به موفقیتهایی دست یافت؛ اما ارتش نابودشده وی نیازمند تقویت بود. میانجیگری مسلحانه اتریش، ناپلئون را وادار به آتشبس کرد و طی آن کنگرهای در «پراگ» (Prague)، برگزار شد. اتریش در پراگ شرایط مساعدی را پیشنهاد کرد که امپراتوری فرانسه به مرزهای پیشین خود بازگردد؛ اما ناپلئون نپذیرفت. کنگره در ۱۰ اوت، پیش از رسیدن پاسخ امپراتور، بسته شد و اتریش اعلام جنگ کرد.
ائتلاف کشورهای اروپایی با ناپلئون، یک به یک از هم پاشیدند و ناپلئون تنها ماند
کشورها یکی پس از دیگری فرانسه را رها میکردند. بزرگترین شکست ناپلئون در نبرد «لایپزیک» (Leipzig)، یا نبرد ملل، در اکتبر ۱۸۱۳ میلادی با ائتلاف اروپا (اتریش، سوئد، پروس و روسیه) بود که ارتش بزرگ در آن تکهتکه شد. ارتش فرانسه در اسپانیا عقبنشینی کرد و شکست خورد؛ سپس اتریشیها حمله و رومانی را اشغال کردند. ژواکیم مورات (Joachim Napoleon Murat)، که بهجای ژوزف، پادشاهی ناپل را از جانب ناپلئون به دست گرفته بود، به امپراتور خیانت کرد و با دربار وین وارد مذاکره شد. هلندیها و بلژیکیها نیز علیه ناپلئون شورش کردند.

سقوط و کنارهگیری ناپلئون اول

فرانسه در ژانویه ۱۸۱۴ میلادی، در مرزهای خود مورد حمله قرار گرفت. ارتش کشورهای متفق اعلام کردند نه علیه مردم فرانسه، بلکه علیه ناپلئون بهتنهایی میجنگند؛ زیرا ناپلئون در نوامبر سال ۱۸۱۳ میلادی، شرایط پیشنهادی «کلمنس ونزل نپوموک لوتار فاورست فون مترنیچ» (Clemens Wenzel Nepomuk Lothar FAorst von Metternich)، وزیر خارجه اتریش، را برای بازگشت به مرزهای گذشته فرانسه رد کرده بود.
شاهکارهای استراتژیکی که امپراتور در طول سه ماه اول سال ۱۸۱۴ میلادی از ارتش سربازان جوان به دست آورد، کافی نبودند. او نمیتوانست متحدان را با برتری کمی فوقالعاده شکست دهد و مردم فرانسه را از خشم کینهتوزشان بیدار کند. مجلس قانونگذاری و سنا که قبلا مطیع ناپلئون بودند، درخواست صلح و ایجاد آزادیهای مدنی و سیاسی را دادند.
ناپلئون در ۶ آوریل سال ۱۸۱۴ میلادی، از سلطنت کناره گرفت و به جزیره البا تبعید شد
معاهده «شومون» (Chaumont)، در ماه مارس ۱۸۱۴ میلادی، بین اتریش، روسیه، پروس و بریتانیای کبیر بهمدت ۲۰ سال بسته شد و آنها تعهد دادند جداگانه مذاکره نکنند؛ همچنین قول دادند تا سرنگونی ناپلئون به مبارزه ادامه دهند. وقتی ارتش متفقین در ۳۰ مارس به پاریس رسید، ناپلئون بهسمت شرق حرکت کرد تا به گارد عقب حمله کند.
تالیران بهعنوان رئیس دولت موقت، خلع ید امپراتور را اعلام و بدون مشورت با مردم فرانسه، لویی هجدهم، برادر لوئی شانزدهم را برای حکومت فراخواند.
ناپلئون وقتی به «فونتنبلو» (Fontainebleau)، در جنوب شرق پاریس رسید، متوجه شد که پایتخت تسلیم شده است. او که متقاعد شده بود که مقاومت بیشتر، ثمری ندارد، سرانجام در ۶ آوریل، از سلطنت کناره گرفت. متفقین به مناسبت معاهده فونتنبلو، جزیره البا را بهعلاوه درآمد سالانه ۲,۰۰۰,۰۰۰ فرانک که توسط فرانسه تامین میشد، به ناپلئون دادند. آنها همچنین ۴۰۰ سرباز داوطلب به او اعطا کردند تا ناپلئون بههمراه آنها بر البا حکومت کند.

ناپلئون پس از تلاش ناموفق برای خودکشی (با مسموم کردن خود)، با گارد قدیمی خود خداحافظی کرد و پس از طی سفری خطرناک که در آن بهسختی از ترور نجات یافت، در چهارم ماه مه ۱۸۱۵ میلادی، به البا رسید. ناپلئون در جزیره کوچک خود تصمیم گرفت مانند یک قاضی صلح زندگی کند؛ اما بهسختی از مردی با چنین انرژی و تخیلی برمیآمد که در سن ۴۵ سالگی، خود را به شکست واگذارد.
با وجود اینکه مردم فرانسه در سال ۱۸۱۴ میلادی، از امپراتور خسته بودند؛ اما تمایلی به بازگشت بوربونها نداشتند. لویی هجدهم به سلطنت بازگشت و ناپلئون از البا فرانسه را زیر نظر گرفت؛ او میدانست که برخی دیپلماتها قصد دارند او را بهجای دورتر و جزیرهای در اقیانوس اطلس تبعید کنند.
ناپلئون اتریش را متهم کرد که از آمدن ماری لوئیز و پسر او جهت پیوستن به وی جلوگیری میکند. دولت فرانسه از پرداخت کمک هزینه ناپلئون خودداری کرد و او را در تنگنای مالی قرار داد. این شرایط سبب شد ناپلئون در اول مارس ۱۸۱۵ میلادی وارد فرانسه شود. او از کوههای آلپ عبور کرد و دهقانان جمهوریخواه دور وی جمع شدند. ناپلئون در نزدیکی «گرنوبل» (Grenoble)، در جنوب شرقی فرانسه، بر سربازانی که برای دستگیری وی اعزام شده بودند، پیروز و در ۲۰ مارس ۱۸۱۵ میلادی وارد پاریس شد.
ناپلئون برای بار دوم وارد فرانسه شد و حکومتی ۱۰۰ روزه را تشکیل داد
ناپلئون بهعنوان تجسم روح انقلاب، به قدرت بازگردانده شد تا بهعنوان امپراتوری که یک سال پیش سقوط کرده بود، برای جلب توده فرانسویها به هدف خود، با ژاکوبنها متحد شود؛ اما جرئت این کار را نداشت. او قادر به فرار از دست بورژوازی نبود که خودش تسلط آن را تضمین میکرد و سیستم او تفاوتی با رژیم سلطنتی فرانسه نداشت. شور و شوق ناپلئون به سرعت فروکش کرد و ماجراجویی او به بنبست رسید.
ناپلئون برای مخالفت با نیروهای متفقین که در مرزها جمع بودند، ارتشی را جمعآوری کرد و با آن به بلژیک لشکر کشید. او در ۱۶ ژوئن ۱۸۱۵ میلادی، پروسیها را شکست داد. انگلیسیها دو روز بعد، به فرماندهی «ولینگتون» (Wellington)، در جنگ «واترلو» (Waterloo)، با فرانسه رو در رو شدند. این جنگ نبردی وحشیانه را در پی داشت.

ناپلئون بهدنبال پیروزی بر انگلیسیها بود که پروسیها به فرماندهی «گبهارد لبرشت فون بلوشر» (Gebhard Leberecht von Blucher)، فرمانده پروسی، برای تقویت انگلیسیها وارد شدند و ناپلئون با وجود قهرمانی گارد قدیمی خود شکست خورد. پارلمان ناپلئون در ۲۲ ژوئن ۱۸۱۵ میلادی، از پاریس کنارهگیری کرد. او در سوم ژوئیه قصد داشت یک کشتی را از شهر «روشفور» (Rochefort)، برای آمریکا ببرد؛ اما یک اسکادران بریتانیایی مانع خروج کشتیهای فرانسوی از بندر شد.
ناپلئون از بریتانیا درخواست کمک کرد و درخواست او پذیرفته شد. متحدان در ۱۵ ژوئیه توافق کردند که ناپلئون به البا بازنگردد. آنها ایده رفتن ناپلئون به آمریکا را دوست نداشتند و بریتانیا چارهای جز فرستادن او به جزیرهای دور نداشت.

دولت بریتانیا اعلام کرد که جزیره «سنت هلن» (Saint Helena)، از مستعمرات خود در اقیانوس اطلس جنوبی، را برای اقامت ناپلئون انتخاب کرده است. ناپلئون در سال ۱۸۱۵ میلادی، به جزیره سنت هلن تبعید شد و ۶ سال بعد در ماه مه ۱۸۲۱، در همان جزیره درگذشت. ناپلئون را در همان جزیره به خاک سپردند و در سال ۱۸۴۰ میلادی، «لویی فلیپ» (Louis Philippe)، شاه فرانسه، بقایای وی را به «لزنولید» (Les Invalides)، در پاریس، منتقل کرد.